Saturday, August 27, 2011

An introduction to the music of Bill Evans





بيل اونز

بيل اونز (1980- 1929) در نيوجرسي متولد شد و رشد كرد. در نوجواني بورسيه دانشگاه جنوب شرقي لوئيزينا در رشته فلوت شد و در همان‌جا بود كه تئوري موسيقي را به نحو احسن فرا گرفت و در دسته موزيكي كه براي رژه‌روندگان مي‌نواختند شركت كرد. او در سال 1950 در رشته پيانو فارق التحصيل شد و به‌اتفاق گروه هربي فيلدز توري را آغاز كرد، اما به زودي براي خدمت زير پرچم احضار شد و به دسته موزيك ارتش پنجم در شيكاگو منتقل شد. بعد از سه سال خدمت نظام در سال 1954 به نيويورك آمد و در گروه چهار نفري توني اسكات به نواختن پرداخت. هم‌زمان در كالج مانز به تحصيلات موسيقي خود ادامه داد و همان‌جا بود كه با آهنگ‌ساز معروف، جورج راسل، و تئوري جاز مودال او آشنا شد و دو سال بعد اولين آلبومش را با كمپاني ريورسايد ضبط كرد.               
وقتي كه هنوز در دنياي موسيقي جاز بي‌باپ دوستداران فراواني داشت، بيل اونز راه ديگري درپيش گرفته بود كه تبلور آن را در همكاري‌اش با مايلز ديويس مي‌توان ديد. اونز در بهار سال 1958 اجراي يك برنامه 8 ماهه را با گروه شش نفري مايلز آغاز كرد و توانست تأثيري بسيار قوي در رهبر يك‌دنده و در عين حال هميشه جستجوگر آن بگذارد. آلبوم مشهور حاصل اين نشست كه با نام Kind of Blue شناخته مي‌شود، پرفروش‌ترين آلبوم جاز تاريخ موسيقي است.

بيل اوانز در سال 1958 مجدداً با آلبومي به صحنه برگشت به نام «همه قدر بيل اونز را مي‌دانند» كه روي جلدش جملات ستايش‌آميزي از زبان موزيسين‌هاي بزرگ نقل شده بود و همه اعلام كرده بودند كه چرا قدر اين نابغۀ تازه پيانو را مي‌دانند.
بيل براي تريوهايش مشهور است، و اولين تريوي او با مشاركت اسكات لافارو و پل موتيان تشكيل شد. با اين گروه بيل اونز به يك ستاره بدل شد ولي متأسفانه ده روز بعد از يك اجراي زنده در ويليج ونگارد نيويورك، كه آلبومي افسانه‌اي از آن به جا مانده، لافارو در جريان حادثه تصادف اتومبيل كشته شد و بيل اونزِ افسرده به انزوايي پناه برد كه يك‌سال به طول انجاميد. 
همان تريوي معروف (نشسته ها) با لافارو و موتيان

بهار سال بعد مجدداً با چاك ازرييل، نوازندۀ باس به صحنه برگشت و كارهايي هم با جيم هال، نوازندۀ گيتار ضبط كرد. در سال 1962 با كمپاني Verve قراردادي امضا كرد و مديران اين كمپاني بودند كه او را تشويق كردند به ضبط آلبوم‌هايي متنوع در فرم‌هايي كه قبلاً نيازموده يا كم‌تر آزموده بود. مثلاً اركسترهاي بزرگ كلاسيك و پيانوي جاز، همراهي با سازهاي بادي (ساكسفون تنور، آلتو، فلوت)، كارهاي تك‌نوازي و همين‌طور كار پشت كار.
با گذر زمان بيل اونز خود به صورت مكتبي براي ديگر نوازندگان پيانو و شيفتگان موسيقي او درآمد و امروز مي‌توان گفت كم‌تر كسي به اندازۀ او توانسته نوازندگان جوان پيانو را به خود جلب كند، به خصوص آن‌ها كه مايلند دنياي جاز را در كنار دنياي موسيقي كلاسيك داشته باشند. امروز از تأثير او بر پيانيست‌هاي مشهوري مانند هربي هنكاك، كيت جرت و چيك كوريا حرف مي‌زنند، اما اين فهرست مي‌تواند بسيار گسترده‌تر از اين‌ها باشد.
بيل اونز مردي بود عينكي، خجول، حساس و بسيار خوش‌بيان، چنان‌كه مي‌توانيد در مستندي كه اين جا وجود دارد ببينيد. اما هيچ‌كدام از اين خصوصيات مناسبِ بازار آشفته و پردست‌انداز موسيقي نبود و شايد به همين علت براي اين‌كه بتواند سپري براي خود در مقابل دنياي خارج ايجاد كند به مواد مخدر پناه برد؛ ابتدا هروئين و بعدها كوكائين كه بي‌شك در كوتاه كردن عمرش مؤثر بود. در مصاحبه‌ها به نظر مي‌رسيد كه كاملاً بر تمام جوانب موسيقي مسلط است و به خوبي مي‌داند چه مي‌كند. همكارانش از شوخ‌طبعي آميخته با شيطنت و احياناً شرارت او سخن مي گويند كه كم‌تر كسي به آن اشاره كرده، يا در موسيقي‌اش رد آن را يافته است.  
در سال‌هاي آخر، كه پيرتر از سن واقعي‌اش به نظر مي‌رسيد اعتياد به كوكائين از او موجودي عصبي ساخته بود، با اين وجود ضبط‌هاي آخرين ماه‌هاي زندگي‌اش هنوز سرشار از شور و سرزندگي است. حتي ضبط مجموعه مفصل «آخرين والس» - در هشت سي دي - كه يك هفته قبل از مرگش به علت ابتلا به ذات‌الريه، خون‌ريزي زخم بواسير و برونشيت اتفاق افتاد، هيچ نشانه‌اي از ضعف و سستي در نواختن مشاهده نمي‌شود. بعد از مرگ او سيلي از كارهاي ضبط شده او چه از طرف كمپاني‌هاي تجاري صفحه پركني و چه بخش خصوصي كه قبلاً انتشار نيافته بود، به بازار عرضه شد و اين امر در افزايش علاقه فوق‌العاده مشتاقان او كاملاً مؤثر افتاد. او بدون ترديد يكي از مهم‌ترين پيانيست‌هايي است كه جاز مدرن در قرن بيستم به خود ديده است.
او با اقتباس از موسيقي‌دانان و موسيقي‌سازاني مثل راول، دبوسي و ديگر آهنگ‌سازان مكتب امپرسيونيست فرانسه توانست به موسيقي جاز بعدي تغزلي و درون‌گرا بدهد كه تا پيش از او كم‌تر شنيده شده بود. او در مصاحبه‌هايش مرتباً تأكيد مي‌كرد كه پيانيست‌هاي جوان بايد تكنيك و هارموني را بطور كامل و دقيق فرا بگيرند تا امكان بهره‌وري از منابع الهامشان فراهم گردد و چون خودش هر دوي اين ابزار را به نحو احسن در اختيار داشت سخت‌كوشانه روي ريزه‌كاري‌هائي كار مي‌كرد تا بتواند آن لحن دل‌خواه و ايده‌آل را از پيانو بيرون بكشد. 
سبك كار او به طور كلي بيان‌گر شخصيت باطني و معنوي خود او بود و شايد هم به همين دليل بود كه آن‌قدر دوستداران و شنوندگان بي‌شمارش را تحت تاثير قرار مي‌داد. در حقيقت عشاق سينه چاك صفحه‌هاي بيل اونز آن‌قدر زياد هستند كه توجيه كننده وجود شش مجموعۀ حجيم و گران قيمت آثار او روي سي دي باشند.
امروز مي‌بينيم و مي‌شنويم كه مو لاي درز موسيقي او نمي‌رود و احساسي كه در كارهايش نهفته است، وراي تصوري و انتظار رايج از تريوهاي جاز است، اما زماني او را متهم مي‌كردند كه سويينگ ندارد و يا به علت دور بودن از آن ضرب‌هاي آفريقائي كه در خون موزيسين‌هاي سياه است و حتي بيگانه بودن از اين منابع، برخورد او را با موسيقي جاز سطحي مي‌دانستند و مورد تمسخر قرار مي‌دادند، كه اگر كسي چنين گفته و چنين كرده، نشان حماقت است. كافي است به حرف‌هاي مايلز ديويسِ سياه‌پوست دربارۀ او گوش كنيد، و يا برويد سراغ آلبوم‌هاي او، به خصوص كارهاي اوليه‌اش، تا تسلط بي‌چون و چراي او را چه در نواختن سوئينگ و چه در انواع ديگر جاز بشنويد؛ منتهي راهي كه او برگزيده بود با ديگران تفاوت داشت. و متفاوت بودن واقعي، دشوارتر از هرچيزي است.


برنامه اي تلويزيوني كه در آن بيل اونز - در گفتگو با برادر بزرگتر و موسيقي دانش - از تكنيك هاي پيانوي جاز سخن مي گويد

No comments:

Post a Comment